سایه...



من سایه ام...

از وقتی یادم میاد اسمم همین بوده!

بعد از یک سال... میدونم خیلی زیاد نیست.... ولی دلتنگی هاش برای دوستام به اندازه ی سالهاست...

برای همین اینجام!

و همینجا اعتراف میکنم که هیچی The silence نمیشه واسه من...

خیلی ها رو میشناختم که دیگه نیستن، نمینویسن و دیگه هیچ جور نمیشه پیداشون کرد! و این خیلی سخته.... یاد سیامک سالکی بخیر، کاش خبری ازش داشتم و خیلیهای دیگه... اما کاش اونایی که هستن بیان دوباره....

فکر نمیکردم اینجا انقدر وابستگی بیاره!!

به یاد روزای سخت و آسون گذشته...

من اهل بیل زدن گذشته نیستم، تو لحظه زندگی میکنم! همیشه همین بوده...

اما این یه طلسمه انگار، لامصّب!

منتظرتونم...